شعر
دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
چهار شنبه 15 تير 1401برچسب:, :: 1:25 ::  نويسنده : Rozhin

قبلنا همین  که دست به قلم میزدم سه عالمه حرف قشنگ رو کاغذ پیاده میکردم

اون وقتا که میتونستم به خودم بگم شاعر ،این حال بهت زده الانم منو مجبور میکنه به پرسیدن این سوال از خودم چرا نمیتونم دیگه با کلمات بازی کنم ؟کجای کار اشتباس؟

دلم برا روزایی بارونی پاییز برفی زمستون آسمون صاف بهار با ابرهای کومولوس  و استراتوس که پرده اتاقمو میکشیدم  و میتونستم ساعات ها پشت میزم بشینم   و با قلم و کاغذ بازی کنم با کلمات چرا قدرتمو از دست دادم ؟

مطمئن نیستم اگه حتی یه شاعرم حساب بشم فقط میدونم یه بار مقام سوم استان آوردم یه بار شعرم تو مجله چاپ شد و داستان های زیادی ک می‌نوشتم و معلم انشامون عاشقش بود شاید این برای من کافیه .

از وقتی که یادمه همیشه عاشق نوشتن بودم ،یادمه اولین دفترخاطراتمو ۱۰سالگی خریدم هنوزم دارمش بعد اون دفتر خاطرات زیادی گرفتم هر سال یه چندتایی ،اما الان میترسم از اینکه کسایی ک منو می‌شناسن نوشته هامو بخونن دوست ندارم اذیت میشم میخوام براشون ناشناخته بمونم خیلی عجیبه اما میدونم چرا اینطوری شدم بعد از اون اتفاقی که برام افتاد اعتماد کردن تو این زمینه هام برام صدبرابر سخت تر شده شاید احمقانه ش ولی من دیگه اینجوری شدم اما اینجوری نبودم .

داشتم میگفتم نمیدونم چیشد که دیگه نمیتونم احساساتمو تو شعرا ببرم تو نوشته هام !

بنظرم دلیلش اینه که چند ساله دیگه مثه قبل به احساساتم توجه نمیکنم و زیاد خودمو دوست نداشتم ،شاید اینجا وقفه شروع شده ارهه ،قبلنا جیک جیک یه پرنده میتونست برام جذاب ترین و دل انگیز ترین صدا باشه و تداعی گر تموم چیزایه جذابی که میتونستم از زندگی بخوام اما نازنین خیلی مدته که صدای کبوترها رو دیگه نمیشنوم .

من چشامو بستم ،دنیا تاریک بود و نمیدونستم که باید چشامو وا کنم تا زیبایی ببینم و از توهم و جهنم بیرون بیام ،پرفیکشنیسم بودن همشه رنج آوره ،خودانضباطی دردآورتر،همه اینا و خیلی فاکتورهای دیگه باعث شدن فراموش کنم زندگی همون کارهای کوچیک قشنگ روزانه س که برا خودمون میکنیم و زندگی یعنی روتین و تکرار تموم اون کارای خوبی که حالمونو واقعی خوب میکنن واقعی میفهمی چی میگه وقتی میتونی لمسش کنی وقتی میتونی ببینیش وقتی میتونه نتیجه شو احساس کنی ببینی از مجازی بودن از توهم از خیال ازاینا بیزارم .

باید برم بخوابم نمیخام فردا طلوع از دست بدم 

شب بخیر روژین 

دوست دارم 

:)

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: